صبح روز یک شنبه ساعت۶:

+من سرما خوردم امروز نمی رم کلاس!

نیم ساعت بعد:

+ای گه مال کثافتمیرم!کتاب N پیشمه سه شنبه امتحان داریم باید برم پسش بدم کتابمو بگیرم.

.

ساعت۹:

N:من امروز نیوردم کتابتو

من: اشکال نداره حالا( حدس میزنم از از حرص قرمز شده بودم)

دوشنبه ساعت نحس ۶ صبح:

+سرده هوا.یخ میزنم.گلوم جز میزنهدارم میمیرمنمی تونم نفس بکشم نفسم تنگ میره.نمیره کلاس!!

چهل دقیقه بعد:

+باید برم کتابمو بگیرم !سه شنبه امتحان داریم کتاب خودمو میخوام !

.

ساعت ۹:

N:من کتابتو تا شنبه نمیارم!

من:باشه عزیز،اشکلی داشتی توش بیار حل کنم برات^_^(وی از استرس به خودش می شاشد)

 

.

امشب:

+دارم از استرس می میرم .نفسم در نمیاد .نمی شه صبح نرم غیبت کنم بد میشه برام .قلبم داره کنده میشه

 

پی نوشت:میدانی Nکسی است که دیوانه وار عاشقش هستمدر واقع از معدود کراش هایم است که به خاک سیاه ننشسته(البته امکان عقلی وکه هیچ غیر عقلی هم ندارد که به او بگویم رویش کراش دارم در واقع تحمل دیگران  را ندارم همان دور دیدن زیبا تر است شاید هیچوقت به کسی نگویم دوستت دارم )دوست ندارم با او مخالفت کنم بدرک اصلا فکر این که سال بعد اورا نبینم اذیتم میکندنمی شود فکر کرد دیگر یک موجود گوتیک بالفطره و وحشی دوروبرم نباشد گوت را خودم به او معرفی کردم ولی او همیشه گوت بوده است حتی وقتی نمی دانسته چیست امسال هرچه او بگوید بگذار بشودمی توان گفت او کسی است که می تواند مرا به بازی بگیرد بدون این که تکه تکه اش کنم و دوباره تکه هارا بهم ریخته بهم بدوزم

 

دارم خفه میشوم نمی توانم تمزکز کنممن صبح میمیرم!

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها